شب گذشته چون هوا خوب بود، رفتم قدم زدم. البته ساعت هفت شب رفتم. تا پارک گفت و گو راندم، قصدم انجا نبود اما در بین راه به آنجا رسیدم. القصه مدتی رها رفتم، بسیار سرد بود و بعد رفتم پیش چند نفری ایستادم که داشتند نزدیک پارک سگ گردانی میکردند، سگ ها را تماشا کردم. اغلب از این سگهای کوچک پشمالوی بی ریخت بودند. سگها بزرگ را بیشتر دوست دارم. دست گم شبیه سگ هستند نه عروسک. یکی از خانمها به سگی گفت: «مایا مایا برو پیش بابا.» منظورش شوهرش بود. گفتم ای بابا عجب روزگاری شده. خلاصه بابا سگه، سگه را نوازشی کرد و دیدم اگر بمانم از مخم چرقه میپرد، یک ساعتی قدم زدم و بعد رفتم هایپر استار و همانجا مقداری کردم. نزدیک سیصد تومان شد. دویست تومان هم دیشب از بابت جریمه عبور از چراغ قرمز که سال گذشته داشتم پرداخت کردم. آن هم دقیق یادم نمی اید تخلف کرده باشم اما حتما شده است و نمیشود هم کاری ش کرد. خلاصه گذشت و بد هم نگذشت.

منبع

مشخصات

تبلیغات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

TGA Co پرده بازار نمایندگی تعمیرات بوش نایس ممبر | خدمات تلگرام معرفی کالا فروشگاهی بانکداری ایرانی فروشگاه اینترنتی میهن استور معرفی سایت های پیشبینی کلاهبردار رشته مکانیک